شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۷۰

۱

امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود

وز صبح با خیال خودم تیر جنگ بود

۲

از ناله‌ام نوا به دل عاشقان رسید

قانون عشق چون دل ما را به چنگ بود

۳

بر جان و دل چو لشکر حسن تو تاختند

اول کسی که بر دل ما زد خدنگ بود

۴

از سوز نغمه رشتهٔ جان مرا بسوخت

پیر سخن که ورا نام جنگ بود

۵

در حیرتم که جام ز جاجی به جرعه ای

در هم شکست توبه ما کو چو سنگ بود

۶

شد شاهدی ز خون جگر سرخ روئیی

عاشق همیشه از جگر خود به رنگ بود

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 60

نظرات