شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۷۴

۱

گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد

باز حال رخت از لاله فراغی دارد

۲

همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست

ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد

۳

ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان

هر کسی در خور خود میل به باغی دارد

۴

پای در گل بودش یا بودش جان در تن

هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد

۵

شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است

کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 64

نظرات