شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۷۸

۱

دل را چو نیست جز غم تو همدمی دگر

بادا فزون بهر غم از آن در غمی دگر

۲

تیغت کجاست کین نفسی کو ز عمر ماند

با او به شوق او برآرم دمی دگر

۳

زاهد مخوان به سوی بهشتم که کوی دوست

این بقعه‌ام به است ز صد عالمی دگر

۴

درد مرا به غیر وصالش چو چاره نیست

ضایع مکن طبیب تو هم مرهمی دگر

۵

بحر محیط آتش دل را نمی کشد

ای شاهدی ز دیده چو جوئی نمی دگر

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 68

نظرات