شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۸

۱

کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را

بازآ و ببین مونس هم خانه ما را

۲

مگذار که ویرانه شود از غم هجران

آباد چو کردی دل ویرانه ما را

۳

زلف تو چه حاجت که بیارد همه زنجیر

یک سلسله زان بس دل دیوانه ما را

۴

پروانۀ دل در طلب شمع رخ تست

پروا نکند شمع تو پروانه ما را

۵

ای دیده چو دریا بشدی در بفشاندی

آور بنظر آن در یک دانه ما را

۶

ای شاهدی ار مرد رهی رو به رهی کن

بنگر روش کوشش مردانه ما را

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 10

نظرات