
شاهدی
شمارهٔ ۸۵
۱
خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش
کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
۲
اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب
قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
۳
گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت
با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
۴
عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم
اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
۵
در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل
گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
۶
شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست
لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش
تصاویر و صوت

نظرات