
شاهدی
شمارهٔ ۹۳
۱
خونم از مستی طریق عقل را گم میکنم
میکشم خون صراحی روی در خم میکنم
۲
با سگان کوی تو من بعد خواهم یار شد
عقل بیآرام پیش خود به مردم میکنم
۳
بس که میپاشم به هرسو کوکب اشک از دو چشم
هر شبی روی زمین را پر ز انجم میکنم
۴
گر بود صد چشم و گریه بر گناهم کم بود
چیست این غفلت که هردم من تبسم میکنم
۵
شاهدی در عقد زلفش رشته جان را ببند
ورنه در هر تار او سررشته را گم میکنم
تصاویر و صوت

نظرات