شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۹۵

۱

چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم

نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم

۲

برای ساختن هانه بهر سکانش

تمام خاک رهش را به آب گل کردم

۳

گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق

به عقد زلف تو آن رشته مشتغل کردم

۴

ز سرخ رویی اگر لاله دم زدی در باغ

به خون دیده ز روی تواش خجل کردم

۵

هلاک شاهدی ای جان مکن به تیغ جفا

بکش به خنجر مژگان که من بحل کردم

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 81

نظرات