
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
۱
دل به دلبر جان به جانان دادهایم
بندهٔ او وز همه آزادهایم
۲
از سر هر دو جهان برخاستیم
بر در میخانه مست افتادهایم
۳
عاشقانه در خرابات مغان
رو به درگاه یکی بنهادهایم
۴
بر طریق عاشقان ما رهرویم
لاجرم چون رهروان بر جادهایم
۵
در خرابات مغان مست خراب
خوش در میخانهای بگشادهایم
۶
زاهدی ما همه بر باد رفت
همدم جام و محب بادهایم
۷
نعمتاللهیم و ز آل رسول
گوهر پاکیم و نه بیجادهایم
تصاویر و صوت

نظرات