
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۱۹
۱
باز رستیم از وجود و از عدم
گر نباشد این و آن ما را چه غم
۲
جام می داریم و می نوشیم می
کی بود ما را هوای جام جم
۳
مجلس عشقست و ما مست شراب
جان جانان شاد بنشسته به هم
۴
همدم ما ساقی پر می مدام
خوش بود با همدم خود دم به دم
۵
لطف او ما را نوازش می کند
باشد او در جمله عالم محتشم
۶
هر چه موجود است در دار وجود
جمله موجودند از نور قدم
۷
نعمت الله نقد گنج عشق اوست
هر که نقد او بود او را چه کم
تصاویر و صوت

نظرات