
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۲۹
۱
در مجمر عشق سوخت عودم
آتش شدم و نماند دودم
۲
از دیدن غیر دیده بستم
تا دیده به روی او گشودم
۳
چون سایه به آفتاب بنمود
شخصی بودم دو می نمودم
۴
چون قطره به بحر عشق پیوست
اکنون چه زیان بود چه سودم
۵
خود دیدم و خود نمودم ای دوست
خود گفتم و باز خود شنودم
۶
آن دم که نبود بود عالم
در خلوت خاص عشق بودم
۷
دیدم دو جهان خیال سید
تا زنگ ز آینه زدودم
تصاویر و صوت

نظرات