
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴
۱
نقش خیال رویش دیشب به خواب دیدم
مه را به شب توان دید من آفتاب دیدم
۲
هر سو که دید دیده دریای بیکران دید
روشن چو نور دیده ماهی در آب دیدم
۳
جام جهان نمائی است هر شاهدی که بینم
جامی چنین لطیفی پر از شراب دیدم
۴
در گوشه خرابات عمری طواف کردم
ساقی بزم رندان مست و خراب دیدم
۵
هر صورتی که دیدم معنی نمود در آن
معنی و صورت آن ، آب و حباب دیدم
۶
گنجی که بود پنهان پیدا شدست بر من
سری که درحجابست من بی حجاب دیدم
۷
از نور نعمت الله عالم شده منور
روشن ببین که نورش در شیخ و شاب دیدم
تصاویر و صوت

نظرات