
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۴۲
۱
دل دارم و جان بدو سپردم
نیکی کردم نکو سپردم
۲
با زلف نگار عهد بستم
بشکستم و مو به مو سپردم
۳
هر نقش که در خیال آمد
او دیدم و او به او سپردم
۴
با آینه روبرو نشستم
تمثال خوشی به او سپردم
۵
رفتم به طریق جانسپاری
این راه نگر که چون سپردم
۶
دل رفت و ندانمش کجا رفت
ره بستم و سو به سو سپردم
۷
گوئی که سبوکش است سید
خم یافتم و سبو سپردم
تصاویر و صوت

نظرات