
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۵
۱
دیده ام مهر منیر مه نقاب
ذره ای از نور رویش آفتاب
۲
جامی از می پر ز می داریم ما
نوش کن جام شرابی از شراب
۳
ما در این دریا به هر سو می رویم
ساغری داریم پر آب از حباب
۴
موج و دریا و حباب و قطره هم
چار اسم و یک حقیقت عین آب
۵
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم بینیم رویش بی حجاب
۶
هر دمی نقش خیالی می کشد
گه به بیداری بُود گاهی به خواب
۷
نعمت الله یافتم از لطف او
بی خطا والله اعلم بالصواب
نظرات