
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۵۵
۱
نیم شب خوش آفتابی دیده ام
آفتابی مه نقابی دیده ام
۲
دیده ام روشن به نور روی اوست
تا نپنداری که خوابی دیده ام
۳
در رخ هر ذره ای کردم نظر
از همه رو آفتابی دیده ام
۴
آن چنان آب حیاتی یافتم
لاجرم در دیده آبی دیده ام
۵
بی وجود حضرت او کاینات
در عدم شکل سرابی دیده ام
۶
مدتی شد تا نمی بینم حجاب
زان که این دیده حجابی دیده ام
۷
نعمت الله را اگر یابی بگو
عاشق و مست و خرابی دیده ام
تصاویر و صوت

نظرات