
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۵۹
۱
من در این ره نیز بوئی برده ام
پیش هر رنگی ز بوئی برده ام
۲
گاه جامی گه صراحی آورم
گاه خمی گه سبوئی برده ام
۳
بر و بحر عالمی پیموده ام
آب بسیاری بجوئی برده ام
۴
از سر زلف پریشان بتم
دل خوشم زیرا که موئی برده ام
۵
نسبت رویش به ماهی کرده ام
آبروی ماه روئی برده ام
۶
عقل چون گوئی به چوگانش زدم
این چنین گوئی به هوئی برده ام
۷
نعمت الله را به یاد آورده ام
لاجرم نام نکوئی برده ام
نظرات