شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۰۶۴

۱

حالی است مرا با می و مستان که چه گویم

رازیست میان من و رندان که چه گویم

۲

بزمیست ملوکانه و ساقی که چه پرسی

من عاشق سرمست حریفان که چه گویم

۳

چون بلبل سودازده در مجلس عاشق

آورده ام این صورت بستان که چه گویم

۴

هر نقش خیالی که مرا در نظر آید

گویم که بگوئید به جانان که چه گویم

۵

از روز ازل عاشق مستم چه توان کرد

باشم ابدا مست بدان سان که چه گویم

۶

خود خوشتر ازین قول که گفتم نتوان گفت

ذوقیست در این گفتل مستان که چه گویم

۷

گنج ار طلبی کنج دل سید ما جو

نقدیست درین گوشهٔ ویران که چه گویم

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۲۳

نظرات

user_image
فرشید
۱۳۹۷/۰۱/۲۳ - ۰۱:۵۶:۰۹
با درود در مصرع دوم بیت ششم کلمه گفتل باید تصحی گردد زیرا بی معناست و کلمه گفته صحیح می باشد با تشکر