
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸
۱
ز نور روی او تابنده گشتم
امیر و سیدم تابنده گشتم
۲
به جانان جان خود تسلیم کردم
به عمر جاودان پاینده گشتم
۳
اگر چه غم بسی خوردم ز هجرش
به یُمن وصل او فرخنده گشتم
۴
شدم کشته به تیغ عشق لیکن
شهادت یافتم دل زنده گشتم
۵
ز نور آفتاب سید خود
چو ماه چارده تابنده گشتم
نظرات