
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۹۱
۱
می عشقش به کام می نوشم
دُرد دردش تمام می نوشم
۲
در خرابات عشق مست و خراب
باده ای با قوام می نوشم
۳
نوش جانم که باده ایست حلال
نه شراب حرام می نوشم
۴
عاشقانه حریف خمارم
صبح تا شام جام می نوشم
۵
شادی روی ساقی وحدت
ساغر می مدام می نوشم
۶
رندم و می پرست و مستانه
دم به دم می بکام می نوشم
۷
سید بزم باده نوشانم
گرچه می با غلام می نوشم
نظرات