
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۹۴
۱
دُرد دردش به ذوق می نوشم
خلعت از جود عشق می پوشم
۲
غم عشقش خریده ام به جهان
به همه کائنات نفروشم
۳
تاج عشق ویست بر سرمن
حلقهٔ بندگیش در گوشم
۴
آتشی هست در دلم که مدام
همچو خم شراب می جوشم
۵
مستم و چون سبوی میخواران
عاشقان می کشند بر دوشم
۶
عاشقانه به باده نوشیدن
تا که جان در تن است می کوشم
۷
نعمت الله یادگار من است
نکند هیچکس فراموشم
نظرات