شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۰۹۹

۱

فاش شد نام ما که قلاشیم

عاشق و رند و مست و اوباشیم

۲

والهٔ زلف یار دلبندیم

مبتلای بلای بالاشیم

۳

یار سرمست چشم مخموریم

عاشق شاهدان جماشیم

۴

نقش هستی خود فروشستیم

این زمان عین نقش نقاشیم

۵

پشه ای را به جان نیازاریم

مورچه ای را دلش نبخراشیم

۶

چون همه جز یکی نمی بینیم

لاجرم ما همه یکی باشیم

۷

نقطه شد حرف و حرف شد سید

ما بدین حرف در جهان فاشیم

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۴۲

نظرات