
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۰۶
۱
حضرتی غیر او نمی دانم
گر تو دانی بگو نمی دانم
۲
هر که گوید که غیر او باشد
مشنو از وی بگو نمی دانم
۳
عین او را به عین او جویم
به از این جستجو نمی دانم
۴
می خمخانه پاک می نوشم
کوزه ای یا سبو نمی دانم
۵
برو ای عقل و گفتگو بگذار
مستم و گفتگو نمی دانم
۶
هو هو لا اله الا هو
من چه گویم جز او نمی دانم
۷
سید عاشقان یک رویم
عاقلانه دو رو نمی دانم
نظرات