شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۱۱

۱

این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب

روشن تر است نور وی از نور آفتاب

۲

موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما

عارف چو بنگرد بنماید به عین آب

۳

بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین

نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب

۴

دستش به دست آور و دامان او بگیر

جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب

۵

شادی روی ساقی ما جام می بنوش

تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب

۶

بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب

جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب

۷

الهام سید است که گوید به بندگان

ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۹۴
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات

user_image
علی
۱۳۹۸/۱۰/۰۸ - ۱۵:۲۳:۱۷
غلط خوانی جزئی اتفاق افتاده در خوانش این شعر این طُرفه بین صحیح است. فکر می نم نظارت جزئی باید باشه بر این خوانش ها والا به شعر ضربه وارد می کند این نوع خوانش ها که کم هم نیست.مرسی