
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۱۵
۱
نقش عالم خیال می بینم
در خیال آن جمال می بینم
۲
همه عالم چو مظهر عشقند
همه را بر کمال می بینم
۳
ساغر باده ای که می نوشم
عین آب زلال می بینم
۴
نور چشمست و در نظر دارم
از سر ذوق و حال می بینم
۵
آینه پیش دیده می دارم
حسن او بی مثال می بینم
۶
ترک رندی و عاشقی کردن
از دل خود محال می بینم
۷
نعمت الله را چو می بینم
صورت ذوالجلال می بینم
تصاویر و صوت

نظرات