
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹
۱
تا ز درد دل دوائی یافتیم
درد خوردیم و صفائی یافتیم
۲
تا که بیگانه شدیم از خویشتن
ناگهانی آشنائی یافتیم
۳
گنج او در کنج ویران دیده ایم
با تو کی گوئیم جائی یافتیم
۴
تا از این هستی خود فانی شدیم
جاودان از وی بقائی یافتیم
۵
در خرابات مغان با عاشقان
ساقی و خلوت سرائی یافتیم
۶
بینوا گشتیم در عالم بسی
تا نوا از بینوائی یافتیم
۷
نعمت الله را به دست آورده ایم
از خدای خود عطائی یافتیم
تصاویر و صوت

نظرات