
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱
۱
ما آینه در نمد کشیدیم
دامن ز خودی خود کشیدیم
۲
پرگار صفت به گرد نقطه
خط بر سر نیک و بد کشیدیم
۳
بودیم حباب و غرقه گشتیم
واحد به سوی احد کشیدیم
۴
گرمی به حساب خورد رندی
ما ساغر بی عدد کشیدیم
۵
دردی کش کوی می فروشیم
بحر ازل و ابد کشیدیم
۶
دردیست به کس نمی توان گفت
آن رنج که از خرد کشیدیم
۷
شادی روان نعمت الله
هر دم جامی دو صد کشیدیم
نظرات