
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۷۹
۱
تا بیانش در کنار آورده ایم
عاشقانه جان نثار آورده ایم
۲
حسن او بر دیده نقشی بسته ایم
عالمی نقش و نگار آورده ایم
۳
کار جان بازیست کار عاشقان
جان درین بازی به کار آورده ایم
۴
جان ما حلقه به گوش عشق اوست
گوش پیش گوشوار آورده ایم
۵
بر سر دار فنا دار بقاست
ما از آن سر پای دار آورده ایم
۶
بر در میخانهٔ معشوق خود
عاشقان را صدهزار آورده ایم
۷
گر رسول الله از دنیا برفت
نعمت الله یادگار آورده ایم
نظرات