
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۸
۱
ماه ما از در در آمد نیمشب
آفتاب ما برآمد نیمشب
۲
بخت ما بیدار شد در نیمروز
عمر رفته بر سر آمد نیمشب
۳
بس که آب دیده ام در خاک ریخت
سرو نازم در بر آمد نیمشب
۴
وصل او در روز خوش باشد ولی
بی رقیبان خوشتر آمد نیمشب
۵
روز تا شب در تمنا بود دل
ناگهانی دلبر آمد نیمشب
۶
خلوت جانم چو شب تاریک بود
روشنی او در آمد نیمشب
۷
نعمت الله را درخت دولتش
از سعادت در بَر آمد نیمشب
تصاویر و صوت

نظرات