
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱
۱
در خرابات مغان مست و خراب افتادهایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
۲
عاشقان را همدم جامیم و با ساقی حریف
فارغیم و در دهان شیخ و شاب افتادهایم
۳
دیدهٔ ما تا خیال روی او در خواب دید
گوشهای بگزیدهایم و خوش به خواب افتادهایم
۴
گر نه فصل هجر میخوانیم این گفتار چیست
ور نه بحث وصل داریم از چه باب افتادهایم
۵
ما ز پا افتادهایم افتادگان را دست گیر
کز هوای جام می در اضطراب افتادهایم
۶
تا ز سودای سر زلفش پریشان گشتهایم
مو به مو چون زلف او در پیچ و تاب افتادهایم
۷
نعمت الله در کنار و ساغر می در میان
بر در میخانه مست و بی حجاب افتادهایم
تصاویر و صوت

نظرات
رضا از کرمان