
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۹۲
۱
عشق است که مبتلای اوئیم
در هر حالی برای اوئیم
۲
مستیم و حریف می فروشیم
خاک در آن سرای اوئیم
۳
دل داده به باد در خرابات
سرگشته و در هوای اوئیم
۴
در بحر محیط غرق گشتیم
مائیم که آشنای اوئیم
۵
درد آمد و دردمند میجست
می گفت که ما دوای اوئیم
۶
چون اوست دوای بینوایان
ما بندهٔ بینوای اوئیم
۷
از دولت بندگی سید
شاهیم ولی گدای اوئیم
نظرات