
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳
۱
زنده به حیات عشق اوئیم
پیوسته به عشق او نکوئیم
۲
ما ساده دلیم و آینه هم
با او یک رو و رو بروئیم
۳
گوئیم هر آنچه او بگوید
بی گفتهٔ او سخن نگوئیم
۴
بحریم و حباب و موج و جوئیم
در آب نشسته آب جوئیم
۵
ای عشق بیا که جان مائی
وی عقل برو که ما ولوئیم
۶
نقشی که خیال غیر بندد
از چشمهٔ چشم خود بشوئیم
۷
با سید خویشتن حریفیم
در خدمت بندگی اوئیم
نظرات