
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۱۳
۱
نور چشمست او به او بینیم
لاجرم جمله را نکو بینیم
۲
ما چو احول نه ایم ای بینا
کی چو احول یکی به دو بینیم
۳
آینه گر هزار می نگریم
خود و محبوب روبرو بینیم
۴
مجمع زلف او پریشان شد
حال مجموع مو به مو بینیم
۵
آفتابی به ماه می یابیم
بلکه او را به نور او بینیم
۶
موج بحریم و سو به سو گردیم
آب در دیده سو به سو بینیم
۷
همه عالم چو نعمت الله است
غیر او را بگو که چو بینیم
تصاویر و صوت

نظرات