شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۲۲۹

۱

ای نفس شوخ چشم مرو در قفای نان

جانت مده به باد هوا در هوای نان

۲

بگشاده‌ای چو کاسه دهان در خیال آش

مانند سفره حلقه به گوشی برای نان

۳

بهر دو نان مرو بر ِ دونان و شرم‌دار

حیف است کآبروی فروشی بهای نان

۴

آدم برای دانهٔ گندم بهشت هشت

تو بازخر به نان جو ای مبتلای نان

۵

هر هشت خلد و شش جهت و پنج حس تو را

گردد مطیع اگر بدهی یک دو تای نان

۶

دل را شراب ده که همین است دوای دل

نان پیش سگ بمان که همان است سزای نان

۷

از خوان نعمت‌اللّه اگر خورده‌ای طعام

چه قدر آش نزد تو باشد چه جای نان

تصاویر و صوت

نظرات