شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۲۴۷

۱

هرچه بینی در میان انجمن

عاشق و معشوق را بین همچو من

۲

گر خیال نقش بندی در ضمیر

یوسفی را می نگر در پیرهن

۳

در دل ما آتش جانسوز عشق

روشنش می بین چو شمعی در لکن

۴

کفر زلف اوست عالم سر به سر

کفر زلف از روی ایمان بر فکن

۵

عاشق و معشوق عشقی ای عزیز

یادگار ما نگه دار این سخن

۶

نور او در دیدهٔ عالم نگر

زان که او جانست عالم چون بدن

۷

نور چشم نعمت الله را ببین

حق و خلق با همدگر می بین چو من

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۹۶

نظرات