
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵
۱
باده می نوش و جام را می بین
خلق را مظهر خدا می بین
۲
قدمی نه به خلوت درویش
پادشه همدم گدا می بین
۳
ای که گوئی کجا توانم دید
دیده بگشا و هر کجا می بین
۴
نور چشمست و در نظر پیداست
نظری کن به چشم ما می بین
۵
نالهٔ زار مبتلا بشنو
حال مسکین مبتلا می بین
۶
دُرد دردش مدام می نوشم
همدم ما شو و دوا می بین
۷
نعمت الله را به دست آور
سید و بنده را بیا می بین
تصاویر و صوت

نظرات