
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷
۱
آن چنان حضرتی چنین می بین
چشم بگشا همان همین می بین
۲
جام و می را به همدگر دریاب
نظری کن به آن و این می بین
۳
ذره و آفتاب در نظر است
تیز می بین و خرده بین می بین
۴
جام گیتی نما به دست آور
روبرو یار همنشین می بین
۵
حسن او را نگر به دیدهٔ او
نور آن روی نازنین می بین
۶
نور چشم است و دیدهٔ روشن از او
دیده و نور را قرین می بین
۷
نعمت الله امین حضرت اوست
آن امانت نگر امین می بین
تصاویر و صوت

نظرات