شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۲۷۰

۱

مست بودی مست رفتی از جهان

مست باشی مست خیزی جاودان

۲

مست خیزد هر که او سرمست رفت

ور رود مخمور باشد همچنان

۳

هر چه ورزی دان که می ارزی همان

قیمتت باشد به قدر این و آن

۴

من نشان از بی نشانی یافتم

بی نشان شو تا بیابی این نشان

۵

تا میان او گرفتم در کنار

نیست غیری در کنار و در میان

۶

خیز دستی برفشان پائی بکوب

سر فدا کن در سماع عارفان

۷

نعمت الله گر همی خواهی بجو

همچو گنجی در دل صاحبدلان

تصاویر و صوت

نظرات