
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۷۳
۱
چه خوش ذوقیست ذوق باده نوشان
چه خوش کوئیست کوی می فروشان
۲
چه خوش آهی است آه دردمندی
چه خوشوقتی است وقت کهنه پوشان
۳
چه خوشحالی است حال بینوایان
چه خوش دردی است درد دُرد نوشان
۴
شراب وحدت از جام محبت
به روی یار کردم دوش نوشان
۵
حریف مجلس رندان عشقم
که باشد آب حیوان در سبوشان
۶
چه خوش ساقی و خوش میخانه دارم
ز سر مستی همه خمهاش جوشان
۷
چه خوش شعری است شعر نعمت الله
چه خوش قولی است گفتار خموشان
نظرات