
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۷۹
۱
مائیم و جام باده و جانان جاودان
از خویش آشنا شده بیگانه جاودان
۲
بگذر ز عقل و عاشق دیوانه را بگیر
یارب که باد عاشق دیوانه جاودان
۳
خوش جنتی است روضهٔ رندان می فروش
جام شراب و صحبت رندانه جاودان
۴
جاوید دل مجاور درگاه دلبر است
ثابت قدم ستاده و مردانه جاودان
۵
در بزم عشق عاشق و مستیم و باده نوش
بنشسته دل همی خوش و مستانه جاودان
۶
بنموده ایم ظاهر و باطن به هم عیان
پیوند جان ماست به جانانه جاودان
۷
دیدیم سیدی که جهان در پناه اوست
بر عرش دل نشسته و شاهانه جاودان
نظرات