
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۸۷
۱
در چشم پر آب ما نظر کن
هر سو برو و ز ما خبر کن
۲
سودای میان تهی چه داری
رندانه بیا ز سر به در کن
۳
خاک کف پای عاشقان شو
خود را به کمال معتبر کن
۴
گر می خواهی بهشت جاوید
مستانه به بزم ما گذر کن
۵
هستی بگذار عارفانه
در عالم نیستی سفر کن
۶
جامی ز حباب پر کن از آب
با ما تو حدیث بحر و بر کن
۷
بنگر تو جمال نعمت الله
در جام جهان نما نظر کن
تصاویر و صوت

نظرات