شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۲۹۶

۱

ما آشنای خویشیم بیگانگی رها کن

دُردی به ذوق می نوش درد دلت دوا کن

۲

در بحر ما قدم نه با ما دمی برآور

آب حیات ما نوش میلی به سوی ما کن

۳

خواهی که پادشاهی یابی چو بندگانش

بر درگه کریمان در یوزه چون گدا کن

۴

داری هوا که گردی سردار بر در او

در پای دار سر نه هم ترک دو سرا کن

۵

هر مظهری که بینی جام جهان نمائیست

مظهر در او هویداست نظّارهٔ خدا کن

۶

جام شراب می نوش شادی روی رندان

مستانه این چنین کار بی روی و بی ریا کن

۷

با سید خرابات رندانه عهد بستی

مشکن تو عهد خود را آن عهد را وفا کن

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۹۵

نظرات