شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۲۹۹

۱

خادم او را سزد اقلیم شاهی یافتن

سلطنت از خدمت نور الهی یافتن

۲

بندهٔ او شو اگر خواهی که گردی پادشاه

کز قبول او توانی پادشاهی یافتن

۳

شرط جانبازان ما در عاشقی دانی که چیست

طرح کردن هرچه را از مال و جاهی یافتن

۴

خوش بود سلطان معنی یافتن در صورتی

پادشه در جامهٔ مرد سپاهی یافتن

۵

در ضمیر روشن می ، نور ساقی دیده ام

خوش بود در عین منهیات ناهی یافتن

۶

ساقی سرمست دیدم صبح جام می به دست

خوش بود یاری چنین در صبحگاهی یافتن

۷

نعمت الله گر همی خواهی بیا از ما طلب

ور ز غیر ما بخواهی آن نخواهی یافتن

تصاویر و صوت

نظرات