شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

۱

بیا ساقی بده جامی که جان من فدای تو

سر سودائی عاشق فدای خاک پای تو

۲

تو سرمستی و من مخمور طبیبی تو و من رنجور

تو سلطان خراباتی و من رند گدای تو

۳

ز ساز مطرب عشقت جهانی ذوق می یابد

نوای عالمی بخشد نوای بی نوای تو

۴

خیال نقش رویت را چو من در خواب خوش بینم

روا باشد اگر سازم درون دیده جای تو

۵

چو بلبل زار می نالم گل وصل تو می جویم

چو غنچه با دل پر خون همی جویم هوای تو

۶

برو سید مجو درمان که کارت از دوا بگذشت

به غیر از دُردی درت نباشد خود دوای تو

تصاویر و صوت

نظرات