
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۰۷
۱
تو سلطانی به حسن امروز و مه رویان گدای تو
کنم جان عزیز خود فدای که فدای تو
۲
نوائی از تو می خواهم اگر انعام فرمائی
چه خوش باشد اگر یابد نوائی بینوای تو
۳
دلم خلوتسرای تست غیری درنمی گنجد
ندارم در همه عالم کسی دیگر به جای تو
۴
گذشتم از خودی بی شک برای دولت وصلت
به صدق دل شدم دائم برای تو برای تو
۵
اگر چه زاهد رعنا بهشت جاودان جوید
بهشت جاودان من در خلوتسرای تو
۶
هوای تست عمر من همیشه از خدا خواهم
چه خوش عمری که من دارم که هستم در هوای تو
۷
مشو بیگانه از سید که سید رند سرمست است
به جای خویش می دارش که باشد آشنای تو
نظرات