شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۱۱

۱

دل ز جان برگیر و جانان را بجو

کفر را بگذار و ایمان را بجو

۲

سایه بگذار آفتابی را طلب

این مجو ای یار ما آن را بجو

۳

آبروئی جو در این دریای ما

جو چه می جوئی تو عمان را بجو

۴

گنج او درکنج ویران دل است

گنج خواهی کنج ویران را بجو

۵

مجمع اهل دلان گر بایدت

مو به مو زلف پریشان را بجو

۶

گر حضور صحبتی جوئی چو ما

زاهدان بگذار و رندان را بجو

۷

نعمت الله را بجو گر عاشقی

جام می بستان و مستان را بجو

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۴۹۰

نظرات