
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲
۱
گوهر دُر یتیم از ما بجو
آنچنان گوهر در این دریا بجو
۲
در وجود خویشتن سیری بکن
حضرت یکتای بی همتا بجو
۳
دست بگشا دامن خود را بگیر
هر چه می خواهی ز خود جانا بجو
۴
در دل ما نقد گنج او طلب
از چنین گنجی بیا آن را بجو
۵
عاشق و معشوق ما هر دو یکیست
صورت و معنی آن یکتا بجو
۶
گر بهشت جاودان خواهی بیا
خلوت میخانهٔ ما را بجو
۷
شرح اسما عارفانه خوش بخوان
یک مسمی در همه اسما بجو
۸
در خرابات مغان مست و خراب
رو قدم نه کام دل آنجا بجو
۹
نور او در دیدهٔ بینا ببین
نعمت الله در همه اشیا بجو
نظرات