
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱
۱
دنیا و آخرت بر رندان به نیم جو
صد دل به حبه ای و دو صد جان به نیم جو
۲
سودا نگر که عشق به صد جان خریده ایم
بفروختیم روضهٔ رضوان به نیم جو
۳
با گنج عشق مخزن قارون به پولکی
با ملک فقر ملک سلیمان به نیم جو
۴
با درد دل خوشیم دوا را چه می کنیم
داروی ماست دردش و درمان به نیم جو
۵
ای عقل جو فروش که گندم نمایدت
کاه است و هست و کاه فراوان به نیم جو
۶
گوئی که هست خرمن طاعت مرا بسی
صد خرمن چنین بر یاران به نیم جو
۷
ما بنده ایم و سید ما نعمت الله است
جائی که نیست بندهٔ جانان به نیم جو
تصاویر و صوت

نظرات