شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۴

۱

میخانه سرای عاشقان است

رندی که چو ماست عاشق آن است

۲

بستان و بنوش شادی ما

جامی که به از شراب جان است

۳

از ما نکند کناره معشوق

با عاشق خویش در میان است

۴

این دیده به نور اوست روشن

آن نور به عین ما عیان است

۵

گفتم عشقش نشان ندارد

این نیز نشان بی نشان است

۶

عالم همه زنده دل به عشق ‌اند

روحی است که در بدن روان است

۷

ما را می جو ز نعمت‌الله

کو غرقهٔ بحر بی‌ کران است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۴۳
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات