
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۵۳
۱
عاشق ارخواهد حدیث از عشق جانان گو بگو
بیدلی گر باز گوید قصهٔ جان گو بگو
۲
نالهٔ دلسوز ما چون عالمی بشنیده اند
بلبل نالان رموزی در گلستان گو بگو
۳
عاشق و مستیم و با بلقیس خود در صحبتیم
هدهد ار گوید حکایت با سلیمان گو بگو
۴
ساقی خمخانهٔ دل ساغر می گو بیار
مطرب عشاق جان دستان مستان گو بگو
۵
دست دل دردامن زلفش زن و ما را مپرس
مو به مو احوال این جمع پریشان گو بگو
۶
ما مرید پیر خماریم و مست جام عشق
در حق ما هر چه گوید عقل نادان گو بگو
۷
نعمت الله از کتاب الله گو عشری بخوان
میر مستان جهان اسرار مستان گو بگو
نظرات