شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱

۱

این و آن در آرزوی او و او

با همه یک رو نشسته روبرو

۲

غیر نور او ندیده چشم ما

گرچه گشته گر به عالم کو به کو

۳

غرقهٔ دریای بی پایان شدیم

عین ما از ما در این دریا بجو

۴

عقل مخمور است و ما مست وخراب

گفتهٔ مخمور با مستان مگو

۵

یک زمان با ما درین دریا نشین

گرد هستی را چو ما از خود بشو

۶

سهل باشد هر که او بیند به خود

ما نمی بینیم جز او را به او

۷

سیدم زلف سیادت برفشاند

مجمع صاحبدلان شد مو به مو

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۲۴

نظرات