
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۶۷
۱
تا قیامت ترک جام می مگو
همدمی خوشتر ز جام می مجو
۲
ساقیا در دور جام می در آ
خرقهٔ سالوس رندان را بشو
۳
جان ما آئینهٔ جانان ماست
جان جانان خوش نشسته روبرو
۴
واعظ ار منعت کند ازعاشقی
وعظ بی حاصل بگو دیگر مگو
۵
یک نفس بی عشق و جام می مباش
گر نه ای همصحبت خواجه ولو
۶
بسته ام نقش خیال او به چشم
هر چه آید در نظر بیند به او
۷
نعمت الله در همه عالم یکی است
گر نه ای احول مبین آن یک به دو
نظرات